در وصف نمی‌گنجد و از فهم‌به دوراست

کز روشنی ماه رخت دل‌به چه نوراست

 

ای دوست من دلشده در عشق تو بندم

چون‌یار تویی‌قلب من‌از غصه‌به دوراست

 

هرگز نتوان جست ز زنجیـــــر وفایت

مردن‌ز غمت‌سئل من از رب غفوراست

 

تا پادشه ملک دلم مهـــــــر تو باشد

این مملکت‌ایمن زحسودان شروراست

 

شاید تو ندانی که مرا حال چه باشد

اما به خدایی که خبردار صدور است

 

من طاقت دوریّ تو را هیــــچ ندارم

من صبر ندارم هنرم جنگ صبور است

 

این چشم که بادیدن رویت شده روشن

گر نور رخت باز بگیری همه کوراست

 

این قلب تپنده که تپش یاد بدادیـــــش

تنها مگذارش چو روی طعمهء گوراست

 

جانا بطلب جان که به پایـــــــت بگذارم

جان‌را به‌تو دادن به‌خدا فخر و غروراست

 

سرگرم تو با جان و دلش گشت رئیسی

با یادتو در ملک‌دلش جشن‌و سروراست


AbdollahRaisi

اینجا بلوچــــــــــستان است

 

دست هر نخلک یک ساله ی شهر 

خوشه ای از پینَک است

 

هدف هر گلپیچک دیوانه ی شهر 

آغوش خسته ی نخل هاست

 

مقصد و ماوای هر سیسوگ تشنه

برکه ی خشکیده ی دل بیابان است

 

  و آرزوی دیرینه ی رئیسی:

خرما کردن پینک

شاد کردن دل گل پیچک

سیرابی سیسوگ

و

بهشت کردن دل بیابان است.


AbdollahRaisi
غصه اگر هست، بگو تا باشد! معنی خوشبختی،بودن اندوه است .! این همه غصه و غم، این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند, همه را با هم و با عشق بچین . ولی از یاد مبر؛ پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز"" کسی می خواند؛ که خدا هست، تا خدا هست دگر غصه چرا.؟؟
AbdollahRaisi

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود آهنگ | دانلود فیلم مجله تفریحی و سرگرمی | مجله اینترنتی سنگ کلیه تحقیق یاب omenont آموزش کامپیوتر کتابهای آسمانی را دوباره می خوانیم همه چیز برای تو